آگوست 16, 2017 بازدید : 2592 شناسه خبر : 1844
ناخودآگاه؛ رمز تربیت (1)

شخصیت یکی از مسائلی که نور افکن اندیشمندان غیر مسلمان هنوز به آن نرسیده و تا حد زیادی در برابر آن ابهام دارند ، مسئله شخصیت است.  یکی از نظریات مهمی که در غرب در رابطه با شخصیت ارائه شده است، نظریه رویکرد روانکاوی است. برای اینکه بتوانیم بیشتر با این نظریه آشنا شویم باید […]

شخصیت

یکی از مسائلی که نور افکن اندیشمندان غیر مسلمان هنوز به آن نرسیده و تا حد زیادی در برابر آن ابهام دارند ، مسئله شخصیت است.  یکی از نظریات مهمی که در غرب در رابطه با شخصیت ارائه شده است، نظریه رویکرد روانکاوی است. برای اینکه بتوانیم بیشتر با این نظریه آشنا شویم باید به سراغ اندیشمندانی همچون فروید و اریکسون برویم. به دلیل اهمیت زیاد نظریه ساختار سه گانه شخصیت فروید، سعی می کنیم این نظریه را به طور تفصیلی بیان نماییم.

« فروید کوشید الگویی ساختاری از شخصیت ارائه دهد شامل سه سیستم که در ارتباط با یکدیگر اداره کننده ی رفتار بشر هستند. این سه سیستم عبارتند از: نهاد، خود و فراخود. نهاد بخشی از شخصیت است که فروید در ابتدا آن را ناخودآگاه نامید. نهاد ابتدایی ترین بخش شخصیت است که حاوی بازتاب ها و انگیزه های اساسی زیست شناختی می باشد. فروید نهاد را به گودالی پر از هیجانات جوشان تشبیه کرده است که همه برای خروج از آن گودال فشار می آورند. از لحاظ انگیزش، نهاد تحت تسلط اصل لذت است. هدف آن رسانیدن لذت به بالاترین درجه و کاستن از رنج به حد ممکن است. نهاد جنبه اقیانوسی فراگیر، مغشوش و غیر منطقی دارد. رابطه ی آن با محیط خارج کاملاً گسسته است. در حالیکه نهاد از عواطف رام نشده و وحشی طرفداری می کند، خود نماینده منطق و احساس درست است. چون خود به واقعیت توجه دارد گفته می شود که خود، از اصل واقعیت پیروی می کند. خود می کوشد تا زمانی که فرصت یابد واقعیت را به درستی درک کند و آنچه را که در گذشته در وضعیت های مشابه روی داده است در نظر بیاورد و برنامه های واقع گرایانه برای آینده طرح نماید، جلوی اقدام را بگیرد. چنین روش های منطقی اندیشه، تفکر ثانویه خوانده می شود و آنچه را که ما عموماً فرایندهای ادراکی و شناختی تلقی می کنیم شامل می شود. فروید بر روی این نکته تأکید کرده است که اگرچه خود، به نحوی مستقل از نهاد عمل می کند اما در عین حال تمامی نیروی خود را از نهاد وام می گیرد. فروید رابطه ی بین خود و نهاد را به رابطه ی راکبی با اسب خود تشبیه کرده است. اسب نیروی حرکت را تأمین می نماید در حالیکه راکب امتیاز تصمیم گیری درباره ی هدف و هدایت حرکات جانور نیرومند را دارا است. خود، به منظور حفظ ارگانیسم از صدمه، هیجانات کور نهاد را کنترل می کند. برای نمونه متذکر شدیم که چگونه یک پسر کوچک تا زمانی که بتواند معین کند که آیا ربودن غذا در واقع بی خطر هست یا نه باید بیاموزد که این تکانه را مهار کند. اما ما در ضمن اعمال خود را به دلایل دیگری هم کنترل می کنیم. ممکن است ما از برداشتن اموال دیگران بپرهیزیم زیرا اعتقاد داریم چنین اعمالی از نظر اخلاقی نادرست است. معیارهای درست و غلط ما دومین دستگاه کنترل شخصیت یعنی فراخود را تشکیل می دهد. کودک به منظور محافظت خود در برابر تکانه ها و خیال پردازی های خطرناک این دوره ، معیارهای والدین را درونی سازی می کنند. فروید توجه کرد که فراخود پس از این دوره همچنان به رشد خود ادامه می دهد. کودکان به همانند سازی با مردم دیگر همچون آموزگاران و پیشوایان دینی ادامه می دهند و معیارهای اخلاقی آنان را به عنوان معیار شخصی خود می پذیرند. نوشته های فروید درباره فراخود چنان است که گویا این سازمان دارای دو بخش است. یک بخش آن را گاهی وجدان می خوانند. این همان بخش تنبیه کننده ، نفی کننده و منتقد فراخود است که به ما می گوید چه کارهایی را نباید انجام دهیم و هنگامی که ما بر خلاف خواسته اش رفتار کنیم ما را به وسیله احساس تقصیر و گناه تنبیه می کند. بخش دیگر فراخود، من آرزویی یا من آرمانی خوانده می شود که از خواسته های مثبت تشکیل شده است. برای نمونه هنگامی که پسر کوچکی می خواهد درست مانند یک بازیکن مشهور فوتبال باشد، این ورزشکار حکم من آرمانی آن پسر بچه را پیدا می کند. من آرمانی ممکن است جنبه ی تجریدی تری هم داشته باشد. من آرمانی می تواند شامل ایده آل های مثبت ما باشد مانند آرزوی بخشنده تر شدن ، شجاع تر بودن و یا در خدمت اصول عدالت و آزادی قرار گرفتن. توانایی ما برای کنار آمدن با زندگی، یعنی تعادل روانی ما، به توانایی خود (ایگو) ما برای کل فشارهای گوناگونی که به آن وارد می شود بستگی دارد. به طور اختصاصی تر، خود، سازمان اجرایی است که باید به نحوی در خدمت سه ارباب جبار یعنی نهاد ، واقعیت و فرا خود باشد. خود، باید مستمراً نیازهای بیولوژیک نهاد را برآورد، اما این کار باید به طریقی انجام پذیرد که علاوه بر در نظر گرفتن واقعیت خارجی از دستورهای فراخود هم تجاوز نکند. این وظیفه مشکلی است زیرا خود در اصل ضعیف است و همانطور که ذکر شد از خود نیرویی ندارد بلکه نیروی خود را از نهاد وام می گیرد. در نتیجه خود، کاملاً مستعد اضطراب است، یعنی ترس از اینکه نتواند هر سه حاکم مستبد را راضی کند.» ( ص 146 ، پیشگامان روانشناسی رشد ، ویلیام کرین )

همچنین شهید بهشتی معتقد است « هریک از دانش آموزانی که در کلاس شما هستند ، یک کتاب تازه نوشته می باشند. آن هم نسخه منحصر به فرد . کتاب تازه نوشته ای که روز به روز بر صفحات جدیدش اضافه می شود زیرا شخصیت انسان دینامیک و پویا و متحرک است.»  شهید بهشتی معتقد است « شخصیت انسان با همه تو در تویی و پیچیدگی و سازمان یافتگی و جهتداری اش ، واقعیتی است پویا و متحرک و در معرض دگرگونی که منشاء آن سازگاری اوست با محیطش. یعنی هر فرد انسان برای سازگاری با محیطش فرمول خاصی دارد.  کسی که با این کتاب سروکار دارد اگر بخواهد آگاهانه با او روبرو شود باید دائما در حال مطالعه باشد.» (ص 61 کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان)

همچنین شهید مطهری معتقد است « هر فردی دارای دو من و دو وجدان و دو شخصیت است. و دو نوع احساس من در او وجود دارد. یکی من فردی که محصول جنبه زیست شناسی و حیوانی اوست و دیگر من اجتماعی که محصول جنبه جامعه شناسی و انسانی اوست. انسان در احساس یکی از دو من ، خود را به عنوان یک فرد احساس می کند و در احساس آن من دیگر جامعه را احساس می کند، و در حقیقت این جامعه است که در وجود این فرد خویشتن را احساس می کند و درک می نماید و به خود آگاه می رسد. جامعه که در وجود فرد به خود احساسی و خود آگاهی می رسد، قهراً هدف ها دارد و یک سلسله اندیشه هاو بایدها و نباید هایی متناسب با آن هدف ها می سازد.» ( ص 172 کلیات علوم اسلامی ، ج 2 )

بررسی مجموع نظرات اندیشمندان اسلامی و غربی ، از وجود یک خودآگاه و ناخودآگاه در انسان خبر می دهد. در قسمت آینده این نوشتار ، به منظور پرده برداری از راز و رمز تربیت، به تعریف این دو بعد کلیدی وجود انسان خواهیم پرداخت.

اشتراک گذاری
کلمه های کلیدی
ثبت دیدگاه